مزاحم

صحنه، خانه ای را نشان میدهد که از چندین اتاق تشکل شده است. برای رسیدن به اتاق مهمان باید از یک راهروی بلند عبور کرد.
الزا را می بینم که درانتهای راهرو به تختی بسته شده است. لباس های پاره ای بر تن دارد. موهای ریخته شده بر روی صورتش چهره اش را پنهان کرده است.

الزا: تا کی میخوای حرف بزنی؟

صدای الزا: تا وقتی که تو جواب منو بدی.

الزا: من با تو کاری ندارم برو پی کارت و بزار من زندگیمو بکنم. الان چند روزه که نذاشتی هیچی بخورم. لباسامو میبنی تقصیر تو بود اینطور پارشون کردم. دستبندی که تو دستامه ببین به خاطر حرفای توئه که به دستم بستن.

صدای الزا: من به نفع خودت دارم عمل میکنم اگه اونا رو میخوردی می مردی. لباساتم اینجوری قشنگ ترن، دسبندتم خیلی خوبه من دوستش دارم.

الزا: تو داری دروغ میگی. چه سمی. من تا قبل اینکه تو سر و کلت پیدا بشه داشتم زندگیمو میکردم.

صدای الزا: اگه دروغ میگم تو چرا به حرفای من گوش میدی؟

الز: ارادم دیگه دست خودم نیست تو داری همه کارا رو میکنی، رفتی تو مغزم  و نمیزاری که راحت باشم.

صدای الزا: خل بازیاتو پای من ننداز، من فقط دارم یه سری خبر رو به تو میدم.

الزا: خبرای تو رو نخوام باید به کی بگم.

صدای الزا: دیگه اینا دست تو نیست. منم که همه چیز رو مدیریت میکنم تو دیگه از خودت اختیار نداری

الزا: این بدن مال منه نه مال تو. برو پی کارت

صدای الزا: بدن تو هست ولی دیگه در اختیار منه. خودت میخواستی از اول به حرفای من گوش ندی، مجبورت که نکرده بودم.

الزا: اولش انگار واقعی بودن حرفات ولی حالا نه.

صدای الزا: کارت رو راه انداختم آدم خوبی بودم و حالا شدم آدم بد.

الزا: تواصلن ادم نیستی، تو خیالات منی.

صدای الزا: از من واقعی تر وجود نداره، خبر نداری.

الزا: میشه بری، من دیگه نمیخوام به حرفای تو گوش بدم.

صدای الزا: من جام خوبه تو اگه مشکلی داری برو.

الزا: چی داری میگی؟

صدای الزا: همین که گفتم. تو اگه با من مشکلی داری از اینجا برو.

الزا: از اولش نباید تور و راه میدادم حالا هم که راه دادم باید خودم تو رو بندازم بیرون. تو با من کاری کردی که من تا دیروز فکر میکردم دستام معلول شدن.

صدای الزا: دروغ که نگفته بودم. از کار افتاده بودن دستات و همش هم تقصیر خانوادت بود. من که میدونم اونا قرص خورت کردن میخوان من رو از پیشت ببرن تا هر بلایی که دوست دارن سرت بیارن. توی احمق هم حرفاشون رو باور کردی.

الزا: احمق هستم یا نه به خودم مربوطه. از پس خودمم بر میام اگه تو نباشی. تو باید الان نگران خودت باشی چون دیگه کسی نیست به چرندیاتت گوش بده.

صدای الزا: من اگه نباشم تو دیگه هیچ دوستی نداری، ولی تو اگه نباشی انقدر آدم هستن که بخوان به اونا که تو میگی چرندیات گوش بدن. میرم پیش یک نفر دیگه که من رو بخواد و برای خبرایی که براش میبرم ارزش قائل باشه مثل توهم بی لیاقت نباشه.

الزا: وای ترسیدم. من اگه سالم باشم همه چیز درست میشه، دوستامم دوباره بر میگردن پیشم.
صدای الزا: تو الانم سالمی اونا تو رو دارن گول میزنن. ببین من یه خبر مهم دارم برات.

الزا: من دیگه نمیخوام بشنوم. خبراتم ببر برای اونا که داشتی میگفتی برات ارزش قائلن.

صدای الزا: ولی این خبر خیلی مهمه من خودم شنیدم اونا داشتن به هم میگفتن. اینو بگم میرم البته اگه تو بخوای.

الزا: خب بگو و برو.

صدای الزا: شنیدم داشتن میگفتن که دیگه امنیت جانی نداریم باید ببریمش تیمارستان.

الزا:  دیگه گول حرفای تور و نمیخورم. دیروز یادته به من گفتی که داداشت مرده، منم شروع کردم به داد و بیداد و زدن خودم. بعد یهو دیدم داداشم اومد برام آب آورد. حرفت رو جوری باور کرده بودم که وقتی اومد و دیدمشش ازش فرار کردم. خیال میکردم روحه تا اومد و بهم دست زد فهمیدم که سالمه و نمرده. اوناهم از دیروز تا حالا منو بستن به این تخت. اگه تیمارستان هم ببرنم بهشون حق میدم.

صدای الزا: مغزتو شستشو دادن. فقط وقتی سالمی میخوانت ولی من همه جور تو رو دوست دارم.

الزا: نه دیگه خبراتو میخوام نه دوست داشتنت رو. من فقط میخوام که بری و من رو راحت کنی، پس برو و دیگه هم این طرفا پیدات نشه.

صدایی نمی آید. صورتش را  به  طرف بالا می آورد و موهایش را  به سمت چپ صورتش میبرد و می گوید: چرا حرف نمیزنی؟ آهای با توئم، میگم برو میشنوی صدامو؟

چند دقیقه مکث می کند و دوباره ادامه میدهد: یعنی رفته، یعنی دیگه نیست، یعنی من از دستش راحت شدم، یعنی دیگه میتونم شبا راحت بخوابم. دستام  دستام دیگه سالم شدن  من دیگه میتونم  اشکامو خودم پاک کنم دیگه خوب شدم. مامان، بابا بیاید بیاید اون دیگه رفته و من نجات پیدا کردم. بیاید ببیند که دستام دیگه سالم شدن، دیگه حالم خوبه  و  میخوام  ماکارانی خوشمزه  ای که  دیروز برام درست  کردین رو بخورم.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط