رشد همانند برگ انجیری می ماند.

رشد همانند برگ انجیری می ماند.

از خانه که بیرون زدم چشمانم برقشان را گرفت. همان جا بود که ایدهٔ نوشتن از (( رشد همانند برگ انجیری می ماند)) به سرم زد.

مدت ها بود که دوست داشتم درباره اش برایت  بنویسم ولی اینبار متفاوت از هر بارِ دیگر بود. اندکی به آن نگریستم.

بدون هیچ فکر و یا پیشینهٔ قبلی.

خالی شده بودم از هر چیزی که مرا از درک آن دور می ساخت.

به پایین ترین شاخه آن نگریستم. شاخه ای که روز اول با هزاران امید آن را کاشته بودم. باید همین ابتدای کار به تو بگویم که هیچ امیدی برای رشدش نداشتم.

قلمه اش را از دوستی گرفته بودم و مدام در دلم به او غر می زدم که چرا از همان برگ های شیار دارش به من نداده است. گاهی حتا فکر می کردم که ممکن است برگِ ا‌شتباه به من غالب کرده باشد.

رشد همانند برگ انجیری می ماند

گلدانی زیبا برایش خریده بودم. هر روز به او می نگریستم اما هیچ پیشرفتی در آن حاصل نمی شد. نه رشدی، نه تغییری. هرروز گیاهی را می دیدم که یکه و تنها در گلدانی زیبا جای گرفته و حتا برای بزرگ تر شدن اندک تلاشی نمی کند.

همه چیز را بررسی کردم. نحوهٔ کاشته شدنش را. خاکش را. اندازه ای که برای خانه اش در نظر گرفته بودم، میزانِ رطوبت و نوری که به او تابیده می شد را.

همه چی در بهترین و ایده آل ترین شرایط ممکن بود اما تغییری در آن حاصل نمی شد. تغییر نکردن او به حدی بود که دیگر از رشدش نا امید شده بودم.

اما از آن جایی که همیشه صبر جواب گوی همه چیز است، روزِ موعودِ رشد او فرار رسید.

درست یک ماه از کاشت او می گذشت که جوانه ای در کنار برگش دیدم. همانجا بود که فهمیدم در کاشتش نقصی وجود نداشته.

بعد از یک هفته جوانهٔ تازه به دنیا آمده شکوفا شد. اما اتفاقی که رخ داد این بود که برگی همانند برگِ قبلی به دنیا آمده بود. با دیدنش اندکی جا خوردم. خبری از ‌شیار نبود ولی باز هم جایی برای  امیدوار شدن وجود داشت.

تا چند برگِ بعدی نیز همانند همان قبلی ها بدونِ شیار از لانه بیرون زدند.

تا اینکه بلخره بعد از گذشت چندین ماه، جوانه ای نو، پابه گلدانِ ما گذاشت. جوانه ای که نشان از بلوغ می داد.

 

رشد همانند برگ انجیری می ماند

تنها یک شیار در آن ایجاد شده بود. ولی همان تغییر کوچک نویدی برای تغییرات  بزرگ می داد. برگ های  بعدی خیلی زود تر از برگ های قبلی خودشان را نشان دادند.

هر بار شیار هایشان بیشتر از سری قبلی می شد.

آخرین برگی که به تازگی از دلش در آمد.

رشد همانند برگ انجیری می ماند

رشد همانند برگ انجیری می ماند.

حالیا به دیدهٔ تو چرا رشد همانند برگ انجیری می ماند؟

اینگونه نیست که تغییرات بزرگ همیشه بعد از تغییراتِ کوچک واردِ زندگی ما می‌شوند؟

به شرطِ آن که ما در مسیر باقی بمانیم. و شرایطی که رشدِ ما را حتمی می کند را در زندگیمان حفظ کنیم.

تمامِ تمرین هایی که ما انجام می دهیم به ما در رسیدن به هدف هایمان یاری می رسانند. هیچ کدام از کار هایی که هر روزه انجام می دهیم بیهوده نیستند. همهٔ آنها باید باشند تا گیاهِ ما گلی که انتظارش را داریم به بیرون بدهد.

اگر هر  روز در حالِ تمرین هایی برای فعالیتِ مورده علاقه ات هستی باید به تو نوید گلستان شدن را بدهم.

نویدِ گل دادن و شکوفا شدن.

همه چیز با صبر، بارور می شود. تنها باید در مسیر ماند و جا نزد. 

 

امروز روزِ پنجم از چالشِ پیاده روی است و این متن نیز زادهٔ همین چالش است.

پس همین حالا حتا اگر آب در دستانت است بر روی میز بگذار و تو نیز با ما در این راه هم گام شو.

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط