سنگ روی سنگ بند می شود

سنگ روی سنگ بند می شود

 

مدت ها می گذرد که  در این بخش چیزی به  اشتراک نگذاشته  ام. تنها همان روزهای اول که  آتش هیجانم شعله  ور شده  بود این دسته  را  به  یاد داشتم. اما بعد از خاموش شدنِ آن آتش همه چیز به  فراموشی سپرده  شد. البته این را  هم اضافه کنم که بعد از آن خاموش شدن چندین بار چشمم عنوانش را دید زد اما هر بار  خودم را  به کوچه علی چپ زده و سریع خودم را  از آنجا دور کردم.

تا اینکه  امروز بعد از مدت  ها  به  سرم  زد خانه  تکانی در سایت راه بیندازم.  در همان ابتدای کار  در این  فکر بودم  که  این  بخش را  از سایت حذف کنم و به  جای آن  وقتم را  بیشتر به  ماجراهای من و ذهن اختصاص دهم. اما بعد از خواندن آن  حرف هایی که  در این بخش زده  شده  بود، ندایی در سرم آمد که  این صفحه را  حفظ کن. این  دسته  بندی راهی است  برای ارتباط بیشتر و بهتر با آن کسانی که  هر روزه  به  سایت تو سر می زنند. اما اینبار متعهدانه  این کار را به انجام برسان.

در این  حین  بود که  چیزی ذهنم را  به  خود مشغول کرد. چیزی که  خیلی راحت  از کنار آن عبور کرده بودم و به آن هیچ توجه ای نشان نداده  بودم.

این  تعهد هایِ هر روزه  که  به خود و دیگران می دهی را یادت می ماند؟

یادت می ماند که  چه  حرف هایی زده ای و بی خیال از زدن آن حرف ها همه چیز را  به فراموشی سپرده  ای؟

به  نظرت  علت  این  فراموشی چیست؟

علت  این زیر قول زدن  ها چیست؟

مگر آدم می تواند بعد از این  همه  زیر حرف زدن ها  باز هم بر روی حرف خودش حساب باز کند. مگر می تواند دیگر ارزش و اعتباری که  خواهان آن است  را  به  دست بیاورد.

این خودِ ما هستیم که تعیین می کنیم دیگران با  ما  چگونه  رفتاری داشته  باشند.

چگونه  ممکن  است  زمانی که  بر روی حرف هایم نمی مانم، دیگران  روی حرف های من بمانند و برای آن چیزی که  من می گویم و یا  می نویسم ارزش و اعتبار قائل باشند.

باری، اینگونه خودمان زندگیمان را  خلق می کنیم. و نالان از این  هستیم چرا همه  چیز هیچ وقت  به نفع ما  تمام نمی شود. چرا  سنگ روی سنگ بند نمی شود  و ما را  به  خواسته هایمان نمی رساند.

تمامی نکاتِ ریز و درشتی که  در سر داریم زندگی ما  را  می سازند.

حرف هایی که  از دهانمان خارج می شود و تمام آن افکاری که  به  جهان ارسال می کنیم زندگی ما  را  می سازند. حال آنکه  ما  بی خیال از تمام آن  ها  به زندگی خود ادامه  می دهیم. و بعد از خود می پرسیم چرا دیگری به  خواسته  خود می رسد و من  به خواسته  خود نمی رسم.

چرا در دیگر سایت ها  ارتباط بین نویسنده و مخاطبین بالاست اما در سایت من هر کسی که  می آید تنها سرکی کوچک می زند و می رود؟

خودمان خواهانِ این نرسیدن ها هستیم. 

پس اگر خواهان بهتر شدنِ اوضاع هستیم باید کاری برای آن انجام دهیم.

باید روی حرف ها و قول هایی که  از دهانمان خارج می شود بمانیم.

مهم ترین  نکته  این  است که از روی هیجان هیچ تصمیمی را  نگیریم. بگذاریم زمانی که  هیجان خوابید و اندکی آرام بودیم تصمیم های مهم گرفته شود.

و مهم تر از آن  تصمیات مهم را زمانی بر زبان جاری سازیم که از صحت انجام آنها اطمینان کامل را حاصل کرده ایم.

آن وقت  دیگر سنگ روی سنگ بند خواهد شد و ما  به  خواسته  های خود خواهیم رسید.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط