نامه نگاری

1401/8/29
فرناز عزیزم
امروز از آن روز هایی بود که دلم می خواست تنها به غروب غم انگیز فکر کنم و تکانی هم به خود ندهم . ولی از آنجا که به تو قول داده بودم که در این چالش شرکت کنم و تکانکی به سایتم بدهم، از جایم بلند شدم . از جایم بلند شدم و حاصل این تکانک این نامه شد. حالا چطور شد که به ذهنم خطور کرد که برای تو نامه بنویسم،
امروز عصر بعد از کلنجار با خودم در وبینار استاد کلانتری شرکت کردم، تا دستی به سر و رویم کشیده شود.
یکی از آن درس هایی که امروز با استاد کار کردیم نوشتن نامه بود. از ما خواست که یک نفر را مخاطب نامه های خود قرار دهیم که در راستای کار خودمان باشد.
از ابراهیم گلستان گفت که نامه هایی برای عباس معروفی می نوشت و حالا بعد از گذشت سالها این نامه ها آموزه های بزرگی برای نویسندگان نوپا شده اند.
با خود فکر کردم چه کسی بهتر از تو می تواند مخاطب نامه های من باشد، برا ی همین هم شروع کردم به نوشتن بر ای تو .
از تو می خواهم که در این راه با من هم قدم شوی تا بتوانیم از دل این نامه ها آنچه را که آموخنته ایم را به هم بیاموزیم.
می دانی همیشه نثر تو من را شگفت زده می کند. داستان کوتاهی از تو خواندم و آن داستان کوتاه من را به آن لحظه برد. لحظه ای که به اشتباه وارد خانه ی یکی دیگر شده بودی. نثر تو زنده است، و من می دانم که نوشته ها ی گوهر باری از تو برا ی مردم سرزمینم باقی خواهد ماند
درس دیگری که با استاد کلانتری تمرین کردیم، آنافورا بود.
با آنافورا که آشنا هستی؟
تکرار یک عبارت در ابتدای چند جمله.
عبارت امروز، سپاسگزارم از زندگی بود
و من می خواهم در این نامه از این آنافورا استفاده کنم.
سپاسگزارم از زندگی که دوستی چون تو سر راهم قرار داد.
سپاسگزارم از زندگی که توانایی نوشتن نامه، برای دوستی چون تو را دارم.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

3 پاسخ

  1. فاطمۀ دلنشین من. چقدر خوندن این نامه توی این روزای پرالتهاب برام قشنگ بود. انگار نیروی شدی از عالم غیب که حال خوبو بهم تزریق کردی. من و تو با هم و با کمک هم می‌ترکونیم. موفق می‌شیم و اسممون جاویدان خواهد شد. دوست دارم دوست زیباقلب و زیباقلم من.
    راستی منم برات نامه نوشتم و روی اسمت لینک سایتت رو هم گذاشتم. ماچ به روی ماهت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط