نویسنده همانند مجسمه ساز است.

نویسنده همانند مجسمه ساز است.

راستش را بخواهی این  حال و روزِ میز تحریرم است در این  روزها. به  جهتی هم زیباست و هم زشت.

زیبا از آن  جهت که  در حالِ خلق یک مقاله  پربار هستم و هر کدام از این  کتاب ها  هم  در جهتِ پربار تر شدنِ این  مقاله به  من  یاری می رسانند.

زشت هم  از آن  جهت که  دیگر جایی برای کاری دیگر نمانده.

ولی باید آن  روی سکه  را هم دید و بی خیال این  زشتی شد. بهتر است  که  بگویم که  زشتی هایی که  زیبایی های بسیاری را به  دوش می کشند. گاهی باید بی خیالِ ظاهر شد.

جملۀ بالا  همین  حالا  موقع نگاشتن این  متن شکل گرفت. استاد شاهین  درست  می گوید که همیشه  نوشته حین  نوشتن  شکل می گیرد.

آمدم  در این  نوشتار کوتاه هم از اوضاع این  روزهایم  بگویم هم از  شیوۀ نگاشتن مقاله ای که  در حال شکل گرفتن است.

به  راستی که  ما  نویسندگان  نیز همانند مجسمه  سازانیم. برای شکل دادن به  مجسمۀ خود که  نوشته مان است باید زمان بگذاریم. شاید حین  ساخت و ساز مجسمۀ ما زیبا به  نظر نرسد، اما اگر قدری صبر از خود به  خرج دهیم، می توانیم به  خروجیِ دلخواه خود برسیم.

به  سراغِ مقاله  ای که  در حالِ بارور شدن  است  برویم. باید بگویم که  سبکی متفاوت  را  در آن  پیاده  کردم. به غیر از جملاتی که حاصل ا ز کتاب هایِ برداشته  شده  از سبد کتاب خانه  ام هستند، بقیه اش دیالوگ هایی بینِ من  و ذهنِ زیبایم است. که  آن  را برایت  در قالبِ من  آورده ام.

اگر خواهانِ خوانش آن  هستی اینجا را  کلیک کن. و نظرت  را  برایم در انجا  به  ثبت  برسان.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط