چگونه خودمان را  برای نوشتن نمایش نامه  آماده  کنیم؟

چگونه خودمان را  برای نوشتن نمایش نامه  آماده  کنیم؟

یکی از مسائلی که  همۀ ما به  نحوی با  آن درگیر هستم ذهنمان است.

دوست داریم  که  به  سراغ  نوشتن برویم، دوست  داریم عادت های جانمان سوز  را  ترک کنیم، دوست  داریم که  آخرین  درس از زبان را که  گرفته ایم را  از بر شویم، دوست داریم  که  ساز موردِ پسندِمان را آغاز کنیم، دوس داریم که دیگر از فردا غذایمان را  کم تر کنیم و اندکی به  فکر سلامتی خود باشیم. اما خودمان هم خوب می دانیم که تنها دوست  داشتن کافی نیست. اگر کافی بود که  تا به  الان هیچ رویایی در خفا باقی نمی ماند.

همه می گویند که  عزمی جزم ما را به  رویاهایمان می رساند. عزمی جزم باعث می شود که  ما بتوانیم نمایش نامه ای که در   سر داریم را به رشته تحریر در آوریم.

اما به راستی این عزم جزم از کجا می آید؟

 و بعد از به دست آوردنش چگونه  می توان این عزم جزم را  حفظ کرد؟

قبل از رفتن به  سراغ بحث اصلی می خواهم برایت  داستانی را  تعریف کنم. داستانی که ممکن است خودت هم آن را  زندگی کرده باشی.

زمانی که  تصمیم به  تغییر  در رژیم غذایی ام گرفتم همه چیز برایم سخت و طاقت فرسا بود. به  حدی که روزِ اول طاقتم تمام شد و به  سراغ آن شیرینی که  در یخچال خانه  چشم انتظار من بود رفتم. و با  یک حرکت  او را  به  رویایش که  رفتن به معده  من  بود رساندم.

بعد از خوردن و سیراب شدن از آن بود که  عذابی وجدان مرا  به  خود آلوده  کرد. دیگر ادامه برایم سخت شده  بود. آخر مگر می شد نتوانم تنها یک روز دوری از شیرنی را  تحمل کنم. ولی سرزنش کردن  خود کاری بی فایده بود. از این رو به فکر چاره  ای افتادم. باید این  مشکل را حل می کردم.

پاهایم همیشه  در این مواقع مرا همراهی می کنند. شروع  به پیاده  روی کردم. ساعت ها راه رفتم و بعد از تمام شدنِ مسیر به خود آمدم. همانجا بود که  به  همانگی بین  ذهن و بدنم پی بردم.

پیاده روی چرا  برای من  چاره ساز است؟

این سخن را زیاد شنیده اید که  می گویند پیاده  روی باعث از بین  رفتن افسردگی می شود. اما چرا  چنین می شود؟

چون در یک مسیر مشخص ذهن و بدنمان را همگام با هم  به راه می بریم.

آنجا بود که  فهمیدم عزم راسخم را  باید از کجا بیایم. ( البته برای یافتن این عزم راسخ هزاران راه وجود دارد و من تنها در این متن به  یکی از آنها اشاره  کرده ام)

من این عزم راسخ را  در هنگام همگام ساختن ذهن با اعضای بدنم یافتم.

قبل تر ها شنیده بودم که نویسندگان بزرگ برای نوشتن رمان هایشان ابتدا مسیری را  پیاده گز می کنند و بعد از آن نوشتن را  می آغازند ولی حالا این را  خودم به  وضوح حس کرده  بودم.

حالیا برویم سراغ اصل مطلب

چگونه خودمان را  برای نوشتن نمایش نامه  آماده  کنیم؟

  • قدم بزنید. ( مقدمه را گفتم تا  به  اینجا برسم، قبل از شروع  نوشتن حتا اگر می شود برای چند دقیقه قدم بزنید. قدم زدن عزمِ راسختان را بیدار می کند. و شما را برای نوشتن مطالبی که در سر دارید اما شهامت به  اجرا در آوردن آنها را  ندارید، آماده می سازد)

اگر در خانه  هستید به  بیرون از  خانه  بروید. اگر در شرایطی هستید که  نمی توانید وارد محیطی خارجی شوید ایرادی ندارد در محیط خانه  قدم بزنید.

نسبت  به آنچه می شنوید و می بینید بسیار هوشیار باشید.

متوجه  حرکات بدنتان در فضای بیرون باشید.

صدای نفس هایتان چگونه است؟  پاهایتان را  چگونه  بر روی زمین  می گذارید؟

به  لباسی که  بر تن دارید دقت کنید. صداهایی که  از اطراف به  گوشتان  می خورد را با  دقت گوش دهید.

چشمتان چه  چیز هایی را می بیند. به صدایی که  در ذهنتان نجوا می کند گوش بسپارید. حرکاتی که  بر روی لبانتان ایجاد می شود را  در نظر بگیرد. حتا اگر خواستید می توانید با  صدای بلند آنها را  بیان کنید.

  • برگردید. و شروع به نوشتن کنید.
  • ده چیزی که دیدید.
  • پنج صدایی که شنیدید.
  • سه احساسی که  تجربه کردید.
  • یک سوال که بی درنگ به  وسیلۀ آنچه دیدید، شنیدید، یا  حس کردید ایجاد شد را  بنویسید.

 

بعد از نوشتن آنهاست  که متوجه  تاثیر همکاری ذهن و بدن می شوید. زمانی که این  دو به همکاری با هم در می آیند می توانید عزمی راسخ را تجربه کنید.

پی نوشت:

این سلسه  تمرینات نوشتن نمایش نامه ادامه دار است.

 

 

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط