خودت باش

 خودت باش

خودت بودن هم خیلی حرف است. خیلی ازما پشت نقابی بزرگ خودمان را پنهان کرده ایم. نقابی که سالیان سال است با آن خو گرفته ایم.

همانند کِنه ای که اگر خودش را به چیزی بچسباند دیگر جدا شدنی نیست، ما نیز خودمان را به آن نقاب چسبانده ایم. جوری که دیگر نمی توانیم زندگی را بدون آن نقاب تصور کنیم. نقابی که ما را بزرگ کرده و به سمت جلو رانده است.

حالیا روی سخنم با نقابی که بر چهره داریم نیست، صحبتم با خودت است. خودی که سالیان سال است آن را  در درونت پنهان کرده ای. او دیگر به فراموشی کامل در تو  سپرده شده است.

تو جای خالی او را با این جمله پر کرده ای:

دیگران چه می گویند. 

اگر نویسنده ای، چیزی را می نویسی که به مزاق دیگران خوش بیاید.

اگر نقاشی، چیزی را می کشی که مورد توجه خاص و عام باشد.

اگرتاجری به دنبال تجارتی می روی که دیگران بیشتر آن را تائید کنند.

حتا در انتخاب رشتهٔ ورزشی ات هم به دنبال چشمانِ دیگران هستی. چشمت آن جایی را می گیرد که بیشترین خواهان را داشته باشد.

در هر حرفه و  شغلی که در آن فعالیت می کنی، بیشتر از آن که به خواست خودت توجه کنی به خواست دیگران توجه می کنی. از حرفه ای که در آن فعالیت می کنی حرف زدم تا به ظاهر و طرز تفکرت برسیم.

تا به حال به حرف هایی که از دهانت خارج می شوند فکر کرده ای؟ 

آیا به راستی آن حرفی که بر زبان می آوری، حرفِ قلبی ات است یا نه. تنها برای تائید دیگران آن را به کار گرفته ای؟

ظاهرت چطور؟ تا به حال به فکر کرده ای که چه سبکی در پوشش را بیشتر از همه می پسندی؟ آیا خواسته درونی ات با آن که در  حالِ حاضر وجود دارد، مطابقت می کند؟ 

راستی این را بگویم تا به حال اصلن به خودت فکر کرده ای؟

برای تو چه کسی در اولویت قرار دارد؟ 

خودت یا دیگران؟

از تو می خواهم برای یافتن این سوال چند روزی وقت بگذاری.

برای یافتن جواب به پرسش های زیر پاسخ بده.

برای این کار تنها نیازمند یک قلم و کاغذ هستی. پس بدون معطلی این کار را آغاز کن. اگر خواهان رسیدن به خواسته های درونی ات هستی.

خودت باش 

سوالات:
1. خودت را در یک بوتیکِ لباس تصور کن. زمان انتخاب لباس می رسد. خودت انتخاب کننده اصلی هستی یا نه، از دیگران نظر خواهی می کنی؟
2. خودت را در یک رستوران مجلل تصور کن. زمان انتخاب غذا می رسد. خودت انتخاب غذا را به عهده می گیری یا نه، از دیگران نظر خواهی می کنی؟ 
3. خودت را در حالی تصور کن که خسته از کار فراوانی. تمام وجودت نیازمند استراحت است. دوست داری بعد از یک دوشِ آب گرم، به خوابی عمیق فرو بروی. برای خوابیدن آماده می شوی، که یکی ازدوستانت با تو تماس می گیرد و از تو می خواهد برای خانه تکانی اش به کمکش بروی، جواب تو به او چیست؟ خودت را انتخاب می کنی یا برای کمک به سمت او می شتابی؟
4. خودت را تصور کن که در میانِ جمعی از آدم هایی هستی که با خودت فکر می کنی یک سر و گردن از تو بالاتر هستند. همه تصمیم می گیرند که به بیرون بروند. مقصدشان یکی از قبرستان های دور افتاده از شهر است. تو از درون هیچ میلی به رفتن نداری. جوابت در آن لحظه چه خواهد بود؟ با آنها به آنجا می روی یا نه حرفِ دلت را گوش می دهی؟ 

اگر حتا در تمامی سوالات بالا جوابتان دیگران است هیچ ایرادی ندارد. از همین حالا خودت را در اولویت قرار بده. برای این کار ساعتی را با خود خلوت کن.

در یک دفتر از تمامی چیز هایی که دوست داری و چیزهایی که به آنها هیچ علاقه ای نداری بنویس. و یا اگر با نوشتن ارتباط برقرار نمی کنی، ساعتی را اختصاص بده برای حرف زدن با خودت. از علایقت، استعداد هایت بپرس.

چه چیزی بیشتر از همه خوشحالت می کند؟

چه چیزی بیشتر از همه تو را معذب می کند؟

چه چیزی بیشتر از همه تو را عصبانی می کند؟

به مسائلی بیندیش که تو را به اوج احساس و هیجان می رساند. با خودت ساعتی را خلوت کن و بیشتر با خودت آشنا شو.

این را هم اضافه کنم،  نپرسیدن نظر دیگران و ارجع قرار دادن خودت به معنای بی احترامی و قطع رابطه با اطرافیانت نیست. تو با آنها در نهایت احترام رفتار می کنی. ولی در نهایت تصمیم گیرنده اصلی خودت خواهی بود.

و در آخر به قول پسر خالهٔ کلاه قرمزی: 
خودت باش، مگه خودت چشه. 

در کامنت همین پست برایم از جواب هایت بگو.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط