4 درس از ماه کامل

 4 درس از ماه کامل

نوری در تاریکی

رنج های نهفته در یاخته های تن و ذهنم با دیدنِ نور او از وجودم پر کشیدند و رفتند.

راه رفتن در دلِ ماه کامل بود که مرا به خودم بازگرداند. او مرا به سمت نوشتن هدایت کرد و من با نوشتن تمام آنچه که از خود نمی دانستم را آشکار کردم.

با نگاه کردن به او نوری که درونم بود و به خاموشی گرویده شده بود، شعله ور شد.

4 درس از ماه کامل

نوری در دلِ تاریکی برایم شد.

نوری که سالهای سال از من پنهان شده بود و حالا با دیدن یکی از اجرام هستی دوباره باز گشته بود.

با نگاه کردن به ماهِ کامل بود که فهمیدم نوری در درونم است که باید آشکار شود.

او به من دلیر بودن را آموخت. آموخت که من هم می توانم نوری شوم در دلِ تاریکی. نگریستن به او بود که اندیشه نور بودن در من آشکار شد.

او توانسته بود نورِ خودش را به رخ دیگران بکشد چرا من نتوانم. او با نورش جلا داد درونم را. بر من فاش کرد راز های درونم را.
نگاه کردن به او برایم شروعی دوباره بود.

۴ درس از ماه کامل

۱.صبور بودن در رسیدن به هدف

مدتی طول می کشد تا کامل شود.
از حلالِ کوچک شروع می کند، تا به دلِ آن حلالِ بزرگ برسد.

او هیچ وقت یک آن کامل نمی شود. آرام آرام کامل می شود. و به ما نشان می دهد که برای کامل شدن تنها یک شب کافی نیست.

 

تمام آن مراحلِ کامل شدن را باید یکی یکی و پشت هم انجام داد. هر کدام از آن مراحل، برای رسیدن به نورِ کامل ضروریست. نمی توان یک آن با یک حلالِ کوچک به نور بزرگ رسید. این دایره آرام آرام کامل می شود.

۲.بی نقص بودن را رها کن

درس دیگری که از ماهِ کامل گرفتم آن بود که، کامل شدن به بی نقص بودن نیست.

اگر از جلو به آن بنگری، متوجه چاله هایی که بر رویش قرار دارند میشوی. درون هر کدام از آن چاله ها اتفاقاتی می افتاد و همه ی آنها درکنار هم ماهِ کامل را پدید می آورند.

از دور که او را می نگری، خیال می کنی که دایره ای بی عیب و نقص است ولی اگر از جلو آن را نگاهی بی اندازی به نقص هایی که او را کامل کرده اند پی خواهی برد.

۳.منبع نور را از یاد مبر.

او از منبع عظیمی این نور را دریافت کرده است. و همچنان در طولِ روز این منبع عظیم را فراموش نمی کند. هرچقدر کامل شود، باز هم منع نورش را از یاد نمی برد.

 

۴.نورِ دورنت را آشکار کن.

 

در درون هر کدام از ما نطفه ایست که مدتیست خفه شده است. اگر آن نطفه ی خفه شده سرباز زند ما پی خواهیم برد که برای چه پا در جهان هستی نهاده ایم.

 

ماه کامل به آن حفیقت ازلی و ابدی خودش رسیده است. او با نورش زمین را روشن می کند.

 

نوری شده است در دلِ تاریکی.

تو نیز استعداد خفته ات را بیدار کن. آن را شکوفا کن و با شکوفاسازی آن زمین را نورانی کن.

نورِ من نوشته هایم است.

نطفه ای که من خفه کرده بودم در نوشته هایم بیرون زد. این نور در ابتدا کم نور بود. ولی رفته رفته با کار کردن بر روی خود

 

توانستم این نور را درخشان تر کنم.

حالیا من با نوشته هایم نورِ دورنم را به دیگران می تابانم.

تو نیز نورِ خفته ات را بیاب و روشن کن جهانِ اطرافت را. بعد از آن است که همه چیز برایت روشن خواهد شد و تو به اهدافت لباس عمل می پوشانی.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط