تردید در نوشتن

گاهی اوقات بی بهانه دست به قلم می شوم. قلم را بر می دارم و با او در دنیای خیالاتم گم می شوم.

گاهی اوقات هم این گم شدن به سختی روی می دهد. در آن اوقات بین من و پاهایم و البته ذهن زیبایم، هیچ هماهنگی وجود ندارد. برای همین هم است که این گم شدن به سختی اتفاق می افتد.

گاهی اوقات هم گم می شوم ولی این گم شدن همراه با استرس و نگرانیست. نگرانی ناشی از نبودِ مخاطب، نگرانی ناشی از خوب از آب در نیامد. با تمام توانی که در قلمم هست، کلمات را از آب در می آورم اما خیلی دلم به آنها اعتماد نمی ورزد.

گاهی هم هر جور هست بی بهانه یا با بهانه، می نویسم. با نوشتن،  در میان ابر ها می آیم و بر می گردم. گویی در عالمی دیگر سیر می کنم. این عالم دیگر، هر لحظه من را بیشتر به سمت خودش فرا می خواند.

همه ی این گاهی ها اما برایم شیرین هستند.

همه ی این گاهی ها من را در نوشتن پروار تر می سازند.

همه ی این گاهی ها من را ماندگار تر می کنند�.

همه ی این گاهی ها جانی دوباره به من تزریق می کندد برای ادامه دادن مسیر. مسیر پر فراز و نشیب نوشتن.

همه ی این گاهی ها را دوست دارم.

همه ی این گاهی ها در شکل گرفتنِ سبکِ نوشتاریم مرا یاری می کنند.

و همه ی این گاهی ها مرا ثابت قدم کرده اند.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط