فاطمه و پول

فاطمه و پول

از سن 15 سالگی وارد بازار کار شدم. با هم سن و سال هایم خیلی فرق داشتم. در تابستان ها به جای استراحت در خانه در بیرون از خانه مشغول کار کردن بود. ولی همه ی این کار ها موقت بود. نمیدانم چرا به جلو نمیرفتم. پول در می آوردم. ولی راضی نبودم. چیزی کم بود چیزی در درونم می گفت که یک جای کار ایراد دارد. وقتی سره کار بودم مدام ذهنم در پی رفتن بود. کیفیتی در کار نبود همه شده بود کمیت. این در روحیه ام تاثیر زیادی گذاشته بود. کار میکردم فقط برای پول برای همین همیشه از من فراری بود. برده اش بودم. تا زمان که وارد بازاریابان شبکه ای شدم. تجربه ی خوبی بود شاید به شکست ختم شد ، ولی این را به من یاد داد که وقتی به دنبال کیفیت  باشی و کمیت برایت مهم نباشد پول است که به سمت تو می آید. بعد از تمام شدن دانشگاه اولین تجربه ی مربی گری را در سیستان بلوچستان بدست آوردم. در سالنی نمور و بدون سییستم گرمایشی، به دخترانی آموزش میدادم که هیچ زبان مشترکی با آنها نداشتم..ولی همه چیز برایم شیرین بود. زمان به سرعت میگذشت. هدفم آموزش بود و همین هدف مرا بزرگ تر کرده بود. دیگر فقط کیفیت کار برایم ارزش داشت. و همین بزرگ شدن افکارم در پیشرفتم به سمت جلو مرا کمک کرد. و حالا هم که در خدمت شما هستم و میدانم که در عالم نویسندگی هم اگر به دنبال کیفیت باشم ذهنم روز به روز بزرگ تر می شود.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط