نگاشته های تازه از آب در آمده

نگاشته های تازه از آب در آمده

هر آغازی را قصه ای هست و هر قصه ای را آغاز.

جمله ای از بیژن عبدل کریمی، از کتابِ قصهٔ من و تو.

راستش را بخواهی می خواستم که تنها همین یک جمله از بیژن عبدل کریمی را برایت به انتشار در آورم. اما دیدم که خالی از لطف نیست چند خطی  از حالِ امروزم برایت بسرایم.

امروز از آن روزهایی بود که بیشترِ زمان خود را به خاطرِ ویروسی که حالا مهمانِ معده ام شده در استراحت گاهم گذراندم.

لب تاپم را نیز با خود در این هم نشینی همراه کرده بودم.

نگاشته های تازه از آب رسیده

خواهانم قصهٔ خود و تو را بسرایم.

اما این قصه را از کجا باید آغاز کرد.

براستی این آغاز کجاست؟ و قصهٔ من و تو را از کِی و از کجا باید سرائید؟

در دلِ جایگاهِ استراحتم، زمانی که به خیالِ خود کارها را به کندی پیش می بردم، درجایی که امکانش فراهم بود خودش را به من نشان داد.

از فاطمه می شنوی،

در میانِ هر شری، خیری خوابیده است. 

در میانِ این ویروس هم این جملات خوابیده بود. شاید اگر در آن حال و آن روز نبودم، درکِ سراینده هایش در دلِ دوره ای پر بار برایم جوری دیگر خودشان را نمایان می کردند.

و این را نیز در پایانِ نطق هایم اضافه کنم که چالشی که با هم شروع کردیم را به فراموشی نسپار.

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط