بازی زندگی

در کتاب چهار اثر از فلورانس می خوانیم که زندگی یک بازی است.
در صورتی که همه ما از کودکیمان تا به الان زندگی را برایمان میدان جنگ تعریف کرده اند.
تعریف  ما با او به طور کلی متفاوت است. ما با این عقیده پا به دنیا گذاشته ایم که باید برای برنده شدن دائمن در حال تکاپو باشیم. اگر حتا یک روز غفلت ورزیم در این جنگ شکست خواهیم خورد. باید تا پایان روزی که در زمین زندگی می کنیم تا پای جان در این جنگ حضور داشته باشیم.
عقیده ی ما به این میدان جنگ ما را از پا در آورده و دیگر نای راه رفتن نداریم. حالا می خوانیم که زندگی یک بازی است.
بعد از آن که او زندگی را یک بازی معرفی می کند، از قوانین حرف به میان می آورد. قدیمی تر هایمان زیاد این حرف را می زنند: از هر دستی بدی از همان دست پس می گیری.
او برای این بازی قوانینی را معرفی می کنند. حال حرف هایی که از گذشته در ذهنت نقش بسته است را اندکی کنار بگذار و به این حرف هایی که برایت می زنم خوب گوش بسپار.

بازی زندگی

آدمی هر آنچه را بکارد، درو می کند. بچه تر که بودیم این جمله را با این ضرب المثل برایمان تعریف می کردند:
هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی.
مادرم مدام در ذهنم می خواند که اگر دروغ بگویی در نهایت دروغ می شنوی. اگر به دیگران کمک کنی، کمک بزرگی برایت از راه می رسد. اگر به کسی بدی کنی، شخصی از راه می رسد که آن بدی را در حقت جبران کند.
حالا با خواندن این کتاب تمام آن حرف ها را به یاد می آورم.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط