رهِ صد ساله را یک شبِ رفتن اشتباه است.

رهِ صد ساله را یک شبِ رفتن اشتباه است.

دستانم دوباره مرا به سمت نوشتن هدایت کردند. گویی حرفی برای گفتن داشتند و مرا تشویق به نوشتن و انتشار این متن کردند.

رهِ صد ساله را یک شبِ رفتن اشتباه است.

 

دستانم برایت می گوید:

راستش را بخواهی خیلی خوب نمی دانم کی و چه وقت بود که به خودش آمد و فهمید که باید تغییر را بیاغازد.

به یکباره خودش را دید که هر روزِ در پی بهتر شدن است. از خودش انتظار داشت که از همان  روزِ نخست نتیجه ای که به دنبالش است را بیابد. و در همان زمان بود که ندایی در سرش پیچید که،

رهِ صد ساله را یک شبِ رفتن اشتباه است.

اما او این ندا را شنیده نمی گرفت.

تلاش هایش هر روزه و روز افزون بود. اما با توجه به تمام کار هایی که انجام می داد چیزی که دلخواهش بود به دست نمی آمد.  برای همین نا امید می شد و به یک آن همه چیز را رها می کرد.

اما حالا که به گذشته نگاه می کند می بیند که همانند یک آوانگ دائمن در حال رفت و آمد بوده. آوانگی که آرامش ندارد و شبانه روز خودش را به زحمت می اندازد. یک روز در فراز و روزِ دیگر در نشیب قرار می گرفت.

باری، حالیا او دیگر از آوانگ بودن به تنگ آمده و آرامش در تمامِ جانش رسوخ کرده است. تمام آن آمدن و رفتن ها او را به این درک رسانیده اند که، تغییر در یک شب رخ نمی دهد. رسیدن به این درک بود که او را آرام کرد.

حرف های فاطمه:

تا به حال موهای سرتان را کوتاه کرده اید؟
آیا یک شبه مویتان بلند شده یا مدتی زمان برده تا دوباره به حالت قبل باز گردد؟

به یک گیاهی که به تازگی آن را کاشته اید دقت کنید. آن گیاه یک شبه برای شما گل می داده؟

پس بیا دیگر از خودمان انتظار بی جا و بی وقت نداشته باشیم.

آرام باشیم و همه چیز را به زمان بسپاریم. ولی متوقف نشیوم. گیاه هر روز نسبت به روز قبلش اندکی رشد داشته است. یا موهایت نسبت به ماه پیش تنها یک وجب رشد کرده اند. پس اگر نسبت به دیروزت اندکی رشد کرده ای، بدان در مسیر درست قرار گرفته ای. به مسیر ادامه بده و بزرگ شدن خودت را تماشاگر باش.

این ندا را شنیده بگیر:

رهِ صد ساله را یک شبِ رفتن اشتباه است.

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط