پینگ پونگ

_خیلی خستم.
_از بس که سرت تو این کتاباس.
_آره خودمم فهمیدم.
_خب خداروشکر که به این نتیجه رسیدی.
_به نظرت همه چیز خیلی بی معنی نشده؟
_منظورت رو نمی فهمیدم.
_منظورم اینکه که دیگه تو هیچ چیز معنی پیدا نمی کنم.
_معنی از نظر تو چیه؟
_وای تو چقدر گیجی. همه چیزو باید برایت توضیح بدی. نمیشه یه بار خودت بفهمی.
نه نمی خوام.
_یعنی همه چیز تو روز مرگی خودش گیر کرده.
_بازم نفهمیدم.
_یعنی این که به نظرم کار کردن دیگه معنی نداره.
_وا اگه کار نکنی که چیزی برای خوردن نداری؟
_یعنی دیگه حتا خوردن هم برام معنی نداره.
_باز خل شدی؟ دِ اگه چیزی نخوری می میری که.
_یعنی دیگه زنده بودن هم برام معنی نداره.
_وا هی حالا معنی معنی میکنه برای من. تو این همه هدف داشتی پس چی شد؟ می گفتی میخوام درس بخونم دکتر بشم. حالا دکتر شدی این حرفو میزنی؟
_یعنی دیگه دکتر بودن هم برام معنی نداره.
_تنها آروزت تو زندگی همین بود. از بچگی خودت رو کشتی که به اینجا برسی. حالا که رسیدی میگی معنی نداره. باز زده به سرت.
_یعنی دیگه تموم اون زمان هایی که گذاشتم برام معنی ندارن.
_انقدر درس خوندی، مغزت سوت کشیده. بزار سوتش خاموش بشه، حالت خوب میشه. اون وقت همه چیز دوباره معنی پیدا می کنه.
یعنی دیگه خاموش شدن سوت هم برام معنی نداره.
_ای خدا. منو ببین دارم با کی حرف میزنم. دیگه دارم کلافه میشم.
_یعنی دیگه کلافگی تو هم برام معنی نداره.
_من که نزدیک ترین دوستت بودم. همیشه می گفتی منم که بهت انرژی میدم.
_یعنی دیگه نمی خوام ببینمت.
_یعنی دیگه، یعنی دیگه.
_یعنی دیگه بلند شو از اینجا برو. حوصله _خنگ بازیاتو دیگه ندارم.
_بس کن. دیگه دارم نارحت میشم.
_یعنی دیگه  ناراحت شدنت برام معنی نداره.
_ای داد بی داد. خل شدی رفت. چقد گفتم یکم سرت رو از این کتابا دربیار بزار یکم باد بخورن. الان دیگه رد دادی.
_یعنی اگه تا چند دقیقه دیگه از اینجا نری خودم بیرونت می کنم.
_چه خبرته پیاده شو باهم بریم. این چه طرز حرف زدنه.
_یعنی می خوای روی حرف من حرف بزنی؟
_بسه بابا خیلی خندیدیم. باز که جو گیر شدی. دیگه این سری اگه برم دیگه روی منو نمی بینی ها؟
_یعنی دیگه نمی خوام روتو ببینم.
_این بده که آدم مثل تو جو گیر باشه. باشه میرم. ولی دیگه این سمتی منو نمی بینی
_یعنی دیگه نمی خوام ببینمت. چندبار باید یه حرفی رو تکرار کنم؟ هااا چند بار؟
_یعنی دیگه تو خل شدی.
_یعنی دیگه به تو مربوط نیست.
_یعنی دیگه یعنی دیگه. این چه ادا اوصلیه.
_یعنی دیگه تو چقدر پرویی.
_یعنی دیگه به تو چه مربوطه.

_یعنی دیگه ادای منو در نیار.

_یعنی دیگه به خودم مربوطه ادای کی رو در بیارم.

_یعنی دیگه بسه.

_یعنی دیگه تو بسه.

_یعنی دیگه. عه بسه دیگه.

_یعنی دیگه بچرخ تا بچرخیم.

_یعنی دیگه می چرخم. انقدر میچرخم که حالت بد بشه.

_یعنی دیگه من آماده ام.

_یعنی دیگه باشه.

_یعنی دیگه شروع کن.

_چی رو شروع کنم؟

_یعنی دیگه تو باختی؟

_مگه مسابقه بود؟

_یعنی دیگه آره.

_نمی خوای ول کنی؟

_یعنی دیگه نه تا وقتی ازم معذرت خواهی نکنی.

_به همین خیال باش.

_یعنی دیگه باشه.

_بس کن میگم.

_یعنی دیگه معذرت خواهی کن.

_خل شدی. مگه چیکار کردم باید معذرت خواهی کنم؟

_یعنی دیگه نیم ساعته هرچی دوست داری به من میگی.

_تو اصلن نیم ساعت میشه اومدی؟

_یعنی دیگه مهم نیست زمانش.

_بسه. حالم بد شد.

_یعنی دیگه معذرت خواهی کن.

_باشه غلت کردم خوب شد.

_یعنی دیگه اینطور نمیشه.

_دیگه پرو نباش.

_یعنی دیگه بگو ببخشید که اینقدر بهت توهین کردم.

باشه ببخشید که بهت توهین کردم. حالا دیگه بسه نمی خوام صداتو بشنوم.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط