ویرایش پیش از موقع

ویرایش پیش از موقع

((هرچیز زیبا مایه شادمانی ابدی است))

می نویسم و دوباره پاک می کنم. این کار را چندین بار تکرار می کنم تا جایی که دیگر خسته از پاک کردن هایی پی در پی می شوم.

قلم را رها می کنم. به سراغ یکی از کتاب هایم می روم. چشمانم را می بندم و از کتاب می خواهم که فالِ امروزم را نشانم دهد. با این کار تمام انگاره هایِ هجوم آورده به قلمم خاموش می شود.

فالِ من

هنریت کلاس در کتابِ با هر دو طرفِ مغزت بنویس:
می گویند جان کتیز اولین بار شعرِ بلندش اِندیمیون را با مصراعی نه چندان جذاب شروع کرد. بعد همینطور که واژه ها را در سرش ردیف می کرد به بیرون پنجره زل می زد تا اینکه سرانجام ((هرچیز زیبا مایه شادمانی ابدی است)) بیرون آمد. پرفسور فیشاک وقتی به حرف برادرزاده ی اسکایلر این جواب تند و به جا را می دهد در کنار کتیز است: تفکر و تامل عمدی، زل زدن به بیرون از پنجره یا هرگونه دعوت و تشویق دوره مهمِ پیش از نوشتن و تشخیص آن به‌عنوان بخشی از روند، جلوی ویرایش مرگبار ِ پیش از موقع را می گیرد و نمی گذارد منطق مغز چپ بی موقع وارد شود و در نوشتن مغز راست مداخله کند.

گاهی اوقات نیاز است که به بیرونِ پنجره خیره شوی.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط